جدول جو
جدول جو

معنی لرز تو - جستجوی لغت در جدول جو

لرز تو
تب و لرز
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان بهمئی سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 30هزارگزی جنوب باختری صیدان مرکز دهستان، با 100 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است ساکنین آن از طایفۀ بهمئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لغز گو
تصویر لغز گو
کسی که از دیگران عیب گیرد لغاز خوان
فرهنگ لغت هوشیار
لرگ، او
فرهنگ گویش مازندرانی
پیراستن مرز شالی زار از علف های هرز
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی سبزی غذایی
فرهنگ گویش مازندرانی
تاب دادن فراوان، تاب بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
قهر و غضب، ابزار ناراحتی –خشم
فرهنگ گویش مازندرانی